عتیقالله جعفری1*، محمد موسی جعفری2**
1- استاد رشته روابط بینالملل دانشگاه کاتب، کابل، افغانستان (نویسنده مسئول)
2- عضو هیئت علمی دانشگاه کاتب، کابل، افغانستان
چکیده
حادثه 11 سپتامبر 2001 نقطه عطفی در سیاست بینالملل محسوب میشود. ایالاتمتحده امریکا در واکنش به این رویداد اقدامات عملی در مقابله با تروریسم روی دست گرفت که تا به امروز نیز جهان پس از این رویداد متأثر از آن است. کانون توجه ایالاتمتحده امریکا مبارزه با تروریسم در افغانستان بوده است و نخستین واکنش به حادثه 11 سپتامبر 2001 به حضور نظامی امریکا در افغانستان منجر شده و آغاز دولت – ملتسازی، استقرار دموکراسی و تقویت روند حکومتداری و تحکیم ثبات و امنیت پیامدهای حضور نظامی در افغانستان را شامل شده است. در طی سالهای اخیر سیاستهای امریکا در مقابله با تروریسم از جنگ رو در رو تا اولویت به صلح متغیر بوده است. درعینحال نظر به ناتمام ماندن پروژه مبارزه با تروریسم و ایجاد ثبات در افغانستان و منطقه این سؤال شکل میگیرد که سیاست خارجی متحول ایالاتمتحده امریکا در افغانستان بر چه مبناهایی استوار بوده است و چه پیامدهایی برای افغانستان داشته است؟ در پاسخ به این سؤال به نظر میرسد انگیزه سیستمی و موازنه قدرت در منطقه و جهان هدایتگر سیاست خارجی ایالاتمتحده امریکا بوده و حضور بلندمدت این کشور در افغانستان براساس اولویتها و شرایط منطقهای و جهانی از منظر راهبردهایی سیاسی و امنیتی امریکا باید مورد مطالعه قرار گیرد. این تحقیق با رویکردی توصیفی، تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اسنادی به دنبال تبیین رابطه نظم سیستمی و موازنه قدرت امریکا در منطقه و جهان با سیاست خارجی متحول این کشور در افغانستان است. بایستههای تحقیق نشان میدهد که قدرتیابی مجدد روسیه و ظهور چین بهعنوان قدرت بزرگ سیاست خارجی امریکا در افغانستان را متأثر ساخته است. الزامات سیستمی ملزم به اوضاع و احوال مبارزه با تروریسم در افغانستان و منطقه بوده است.
واژههای کلیدی: ایالاتمتحده امریکا، افغانستان، تروریسم، رئالیسم تهاجمی (ایجاد موازنه و احالهی مسئولیت)، سیاست خارجی
اشتراک گذاری :